بهار با تو
مریم عاکفی مریم عاکفی

روشن نما دلم تو به انوار نو بهار
با یک شهاب روشن دیوار نو بهار
با یک سبد ستاره و با آ سمان گل
بر من بده تو مژدهء دیدار نو بهار
از کوچ برف و سردی یخ داستان مگو
از او بگو که هست طلبگار نو بهار
با آب و آبشار و به دریاچه ها و رود
گویم حدیث گرم ز دربار نو بهار
بر موی دختر غزل شعر های خویش
تاجی نهم ز گنج سزاوار نو بهار
از آسمان ستاره بچینم، ز ماه نور
آویزمش به شاخ پر از بار نو بهار
شب را همه که بوی گل یاس میدهد
مهمان کنم به روز پر از بار نو بهار
گوی عروس عشق به طنازی تمام
دامن کشان نشسته ببازار نو بهار 
در سر هوای عشق و به دل آرزو گل
لبریز صد ترانه و سرشار نو بهار
آیم بباغ خاطر تو گرم صد هوس
با یک چمن ز سنبل بیمار نو بهار
دست ترا که شاخه گرم نوازشست
گیرم روم بدیدن د ل دار نو بهار
ما عاشقیم و گرم تماشا عاشقان
محو گل و گلاب و گلعذار نو بهار
با هر قدم که تو نهم سوی شهر عشق
آید به گوش قصهء دیدار نو بهار
هر گل ترنمی به لب و با اشاره ای
توضح کند حکایت گلزار نو بهار
گوش من تو گرم نوازش ز قصه ها
چشمان ما غریق به انوار نوبهار
بر لب غزل،بدست شراب و بدیده مهر
نجوا کنیم ترانهء دلدار نوبهار

مارچ 2007 هالند


March 27th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان